خب، اگه فکر میکنید ساخت اتاق فرار فقط به طراحی دکور و نصب قفل خلاصه میشه، باید بگم که هنوز یه مرحله بزرگ و چالشبرانگیز باقیمونده؛ طراحی سناریو اتاق فرار! در واقع، سناریو قلب تپنده هر اتاق فرار هست، چون باید داستانی جذاب و پیچیده بسازید که بازیکنها رو تو خودش غرق کنه و اصلاً نتونن حدس بزنن که بعدش چی میشه! از معماهای پیچیده گرفته تا شخصیتهای مرموز، همه چیز باید دقیقاً طراحی بشه تا بازیکنها نه تنها درگیر بشن، بلکه هیجانزده بشن که ادامه بازی چی میشه. تو این مقاله قراره ببینیم چطور میشه یک سناریو اتاق فرار نوشت که هیچکس نتونه فراموشش کنه! برای راحتتر شدن کار، از رمانها و فیلمهای معروف هم کمک میگیریم. پس آمادهاید برای ساخت سناریو یک اتاق فرار که بازیکنها هیچوقت فراموشش نکنن؟
1. ایجاد حس تعلیق و انتظار
هیچ چیز مثل انتظار برای یک اتفاق بزرگ نمیتونه بازیکنها رو تو بازی نگه داره. حس تعلیق یعنی یه چیزی رو به بازیکنها بدی که سوال توی ذهنشون به وجود بیاد، ولی جوابها رو خیلی دیر بدی! خیلی شبیه به وقتی که توی یه فیلم تریلر هستی و اصلاً نمیدونی هیجانزده بشی یا عصبی!
«هری پاتر و تالار اسرار» (جی.کی. رولینگ):
تو این کتاب، هری و رفقاش کم کم متوجه میشن که یه اتفاقی اون پایین توی حجره اسرار در حال رخ دادن هست، ولی خودشونم نمیدونن چی میشه. تمام مسیر داستان پر از سوالات و شکهای بزرگه. مثلاً اگه همه این اطلاعات یهویی جلوی رفقای هری ریخته بشه، اون وقت کجا میبردش؟ پس این تعلیق همیشه توی ذهن بازیکنها باید باشه. درست مثل همین «آیا این شخصیت واقعاً همونیه که به نظر میاد؟»
پس در سناریو اتاق فرار هم باید به همین شیوه عمل کنید. اطلاعات رو به تدریج بدید و بازیکنها رو مجبور کنید که هر لحظه در انتظار کشف چیزی جدید باشن.
2. پیچشهای داستانی غیرمنتظره
اینجا جاییه که باید داستانت رو بکوبی تو صورت پلیر! پیچشهای داستانی غیرمنتظره باعث میشه همه چیز به هم بریزه و حتی خودت هم نمیفهمی چطور شد! در اتاق فرار هم همینطور، یهدفعه باید همه چیز رو تغییر بدی و بازیکنها رو شوکه کنی.
فیلم دیگران
در روایت فیلم دیگران شاهد خانواده ای هستیم که در خونه ای تسخیر شده توسط ارواح مشغول زندگی هستند و مدام از اتفاقاتی که می افته وحشت میکنن، ولی رفته رفته متوجه میشن که در واقع خودشون ارواحی هستند که در این مکان اند و عاملین ترسشون انسان هایی هستند که ساکن این عمارت شدند، حالا بگو این پیچش داستانی چقدر میتونه جذاب باشه؟! وقتی این اتفاق میافته، همه سوالات قبلی توی ذهنت همهچیز رو تغییر میده و در یک لحظه همه چیز عوض میشه.
اگر سناریو اتاق فرار رو طوری بنویسید که مثلاً یه شخصیت از دشمن به دوست تبدیل بشه یا یک راز از دنیای موازی باز بشه، همه بازیکنها رو غافلگیر خواهید کرد.
3. ساخت شخصیتهای جذاب و پیچیده
حالا که حس تعلیق و پیچش داستانی رو داریم، وقتشه شخصیتها رو به صحنه بیاریم! باید شخصیتهایی بسازی که دلیلی داشته باشه بازیکنها باهاشون ارتباط برقرار کنن. نه اینکه فقط بشینن یه گوشه و بگن «خب حالا که چی؟»قطعا تو خیلی از اتاق فرار ها بدلیل ضعف در سناریو نویسی و شخصیت پردازی خودتون حس کردید که فقط کاراکتر های بازی دارن ادای یک شخصیت موفق در بین اتاق فرار های دیگرو در میارن، شخصیتها باید مثل اون دوستمون باشن که همیشه یه راز دارن، و هرچی بیشتر باهاشون وقت میگذرونیم بیشتر گیج میشیم.
یک مثال از شاهکار هری پاتر و محفل ققنوس
سیریوس بلک یکی از اون شخصیتهایی هست که اول فکر میکنی «این حتماً داره همه رو گول میزنه!» اما کم کم میفهمی که این آدم نه تنها گول نمیزنه، بلکه خیلی هم دوست خوبی هست!این پیچیدگیها توی سناریوهای اتاق فرار میتونه بازی رو خیلی جذاب کنه. بازیکنها باید دائما شک کنن که به چه کسی باید اعتماد کنن و کی داره بازی رو به هم میزنه!
نکته:
اگر در سناریو شخصیتهایی طراحی کنید که به نظر میرسه یه چیزی پنهان میکنن، یا تصمیمات عجیب و غریب میگیرن، این حس تعلیق و پیچیدگی رو به بازی اضافه میکنه
4. داستانهای فرعی و زیرلایهها
گاهی اوقات داستانهای فرعی و زیرلایهها باعث میشه سناریو جذابتر و عمیقتر بشه. داستانهای کوچکی که شاید ابتدا اهمیتی نداشته باشن، اما در نهایت به بخشی از معما یا حقیقت بزرگتر تبدیل میشن.
رمان «بلند بلند فکر کن»
در این کتاب، داستانهای فرعی کوچک، مثل مسائلی که افراد مختلف از گذشته با هم داشتن، کم کم به بخشهای اصلی داستان میپیوندند. این داستانها که به ظاهر غیرضروری به نظر میرسند، در نهایت به کمک قهرمان داستان میآیند. در سناریوهای اتاق فرار هم میتونید داستانهای فرعی جذاب و تو در تو رو وارد کنید که به بازیکنها کمک کنه به معماها پی ببرند.
داشتن داستانهای فرعی که در ظاهر از موضوع اصلی بازی جدا هستن، اما در نهایت گرهگشای بزرگتری میشن، باعث میشه بازیکنها بیشتر درگیر بشن و همهچیز برای اونها به شکل یه پازل کامل دربیاد.
5. آغاز و پایان قوی
در نوشتن سناریو اتاق فرار، یکی از بخشهای بسیار مهم، شروع و پایان داستانه. اگر از همون ابتدا بازیکنها درگیر داستان بشن، دیگه راه برگشتی نیست!اصولا طراحای اتاق فرار بهش میگن “چک اول” وقتی تو چک اول رو بزنی یعنی بردی و بازیکن اتاق فرار تا آخر بازی و حتی بعد از بازی همچنان بهش فکر میکنه همچنین، باید پایان بازی طوری طراحی بشه که به بازیکنها احساس رضایت بده و شاید حتی بخوان دوباره بازی رو تجربه کنن.
در سریال محبوب واکینگ دد یا همون مردگان متحرک، شروع با یه حادثه ناگهانی و شوکهکننده تماشاگر رو محو داستان میکنه و بلافاصله درگیر میشن همون داستان چک اوله قطعا اگر سریال رو دیده باشی اتفاق اول سریال هنوز یادته و وقتی که پایان داستان به صورت اپیک و حماسی ارائه میشه، افراد با احساس رضایت کامل از اون تجربه، داستان رو به یاد میسپارند.
برای شروع اتاق فرار میتوانید یک معمای غافلگیرکننده یا یک رویداد غیرمنتظره رو در نظر بگیرید که همه چیز رو از همون لحظه اول جذاب کنه. در انتها هم باید یک سورپرایز یا بازگشت به اوج داستان داشته باشید که بازی رو به شکلی خاص تموم کنید.برای این بخش یه مثال اتاق فراری هم بزنیم بد نیست اتاق فرار هیپنوگرام با شروعی جذاب و شوکه کننده و گفتن جمله “خوابای خوب ببینید”و پایانی شوکه کننده تر قدرت اینو به سناریونویس داد که بازی بعدیش رو در راستای همین سناریو طراحی کنه یعنی اتاق فرار REM.
6. استفاده از فضا و محیط برای تقویت داستان
هیچ چیز مثل فضاسازی درست نمیتونه داستان رو توی ذهن بازیکنها زنده کنه و به جریان بندازه. باید محیط اتاق فرار طوری طراحی بشه که بازیکنها احساس کنن واقعا توی داستان زندگی میکنن، و هر چیزی که اطرافشونه معنای خاصی داره.این بخش زیاد مربوط به سناریو نویسی نمیشه اما باید طراح سناریو جوری بنویسه که قابلیت اجرای دکورش هم وجود داشته باشه.
بازهم مثال از «هری پاتر و سنگ جادو»
تو هاگوارتز، محیطهای مختلف از جنگل ممنوعه گرفته تا راهروهای تاریک مدرسه، همه جزئی از داستان هستند. هرجا که هری پاتر میره، به نوعی داستان اونجا هم متفاوت میشه. مثلاً وقتی به جنگل ممنوعه میره، حس خطر و وحشت رو بهطور جدی احساس میکنه. همینطور توی اتاق فرار هم باید محیط طوری طراحی بشه که داستان بهطور مستقیم با فضای اطراف درگیر باشه.
نکته:
فضای بازی باید با داستان هماهنگ باشه. یعنی وقتی بازیکن وارد اتاق فرار میشه، باید احساس کنه که توی یه دنیای جدید وارد شده که پر از معما و خطرات مختلفه!
در نهایت نوشتن سناریو برای اتاق فرار، مثل ساختن یک معمای پیچیده و هیجانانگیز میمونه. باید داستان قوی و معماهای جذاب داشته باشید، شخصیتهای پیچیده بسازید، و فضای بازی رو طوری طراحی کنید که بازیکنها تا آخرین لحظه درگیر بشن. با این نکات و مثالهایی که گفتیم، حالا میتونید سناریوهایی بنویسید که بازیکنها نتونن ازش بیرون بیان و همیشه بخوان دوباره امتحانش کنن. پس قلم رو بردارید و شروع کنید به ساختن دنیای خودتون!